دیونه ترشدم

 رفتن به کربلاشده بودتمام ارزوم شبهاتوتنهایم گریه می کردم از خدامی خواستم برم قبرشش گوشه ی اقاروببینم به غیر ازخداازخودامام حسین علیه السلام حضرت علی علیه السلام امام رضا امام جواد  ,بی بی حضرت زهرا , حتی ازاقا امام زمان علیه السلام این درخواست کردم ولی خبری نشدتااینکه یک شب وسط گریه هام یاد حضرت ابولفضل افتادم  

همون جابود که براتم رو گرفتم چند هفته بعدثبت نام کردیم قرارشد26/11نود بر یم اصلاباورم نمی شدحدوددوماه.  

 تمام اقوام از اینکه می خواستم برم کربلا خوشحال بودن چون فهمیده بودن من عشق کربلام .

شباخوابم نمی بردهمش فکرمی کردم تااون موقع زندم .بلاخره چهارشنبه ساعت 2حرکت کردیم استرس خاصی داشتم همه گریه می کردن   خودم هم مثل ابر بهاری  اشک می ریختم .

دوروز  طول کشید تابه مهران رسیدیم .بعدازکنترل گذرنامه ها واردخاک عراق شدیم اول به سمت شهرشاه مردان حضرت علی علیه السلام راه افتادیم به در وردی حرم رسیدیم همه خودشونوروی زمین انداختن واونجاروبوسه بارون .بااشکهای که ریختیم اذن ورود رو گرفتیم روبروی  ایوون طلای اقا زانو زدمواین شعرمعروف روخوندم ایوان نجف عجب صفای دارد حیدربنگر چه بارگاهی دارد .پنجرهای ضریح اقاروتودستام حس کردم باچشمام قبراقارودیدم زیرناودون طلانمازخوندم.

 کربلا

اولین بارچشمم به گنبدحضرت ابولفضل افتاد



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 14 مرداد 1391برچسب:, | 16:19 | نویسنده : عشق ثارالله |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.